کد مطلب:316828 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:171

حال ارمنی، خوب می شود
در كتاب حیاة العباس تألیف شیخ محمد جعفر شاملی از میرزا محمد علیخان ذوالقدر شیرازی این حكایت نقل شده است كه:

سوار ماشین از شیراز عازم تهران بودم. در راه بازگشت قبل از رسیدن به اصفهان ماشین چپ كرده و من صدمه دیدم به نحوی كه پایم شكست. در میان كسانی كه همراه من بودند یك ارمنی وجود داشت كه پسر او هم صدمه دید و پایش شكست ما را به بیمارستان بردند. در بیمارستان به همراهان خود گفتم: من یك گوسفند، نذر حضرت عباس علیه السلام نمودم، شما تهیه و ذبح نمایید.

آن ارمنی هم گفت: من نیز برای حضرت عباس شما، گوسفندی تقدیم می كنم. چند روز بعد از ذبح گوسفند، شخص ارمنی آمد و خداحافظی كرد كه برود.

من گفتم: چرا می روی؟ باش تا پای فرزندت خوب شود؛ جواب داد: مگر نه اینكه ما گوسفندی برای حضرت عباس علیه السلام قربانی كردیم؟ پای فرزند من خوب شد! سپس صدا زد پسرش بیاید. وقتی آمد، دیدم پایش سالم است و در حالت سلامتی پا راه می رود.

میرزا محمد علیخان می گوید: چون شب شد، گریه كردم و متوسل به آن بزرگوار شدم و گفتم: یا حضرت عباس علیه السلام، ما هر دو با هم گوسفند قربانی كردیم، ولی پای او خوب شد و من هنوز گرفتارم. صبح كه شد و دكتر آمد، گفتم: پای مرا سفت بسته اید، باز كنید! گفت: باید



[ صفحه 212]



شش ماه اینجا بمانید تا پای شما خوب شود. گفتم: حالا امتحان كنید! امتحان نمودند، دیدم پای من هیچ درد نمی كند و به كلی خوب شده است. گفت: حال عصایی بگیرید و بروید. و الان در كمال خوبی راه می روم و هیچ مشكلی ندارم.



علی را بوسه بر آن دست نیكوست

كه افتد از بدن در مقدم دوست



بنازم دست آن سقا كه آبش

سرشك دیده و خون دو بازوست



سرافرازان عالم خاك پایش

كه دست اهل دل بر دامن اوست



ز دنیا تشنه بیرون شد، كه او را

هزاران خضر عطشان بر لب جوست



نشاید دم زدن از وصف عباس

كه زین العابدین او را ثناگوست



حسینش در شب میلاد دل برد

كه از طفلی نمی گنجید در پوست



میان كشتگان در ماتم وی

پریده، رنگ وجه الله از روست



به خون بازوان بنوشت بر خاك

كه مقتل خوش تر از گلزار مینوست



نگردانید رو از كعبه ی عشق

مزارش بله دلها ز هر سوست



به دستش ماند نقش بوسه ی یار

كه هر چیزی به جای خویش نیكوست



شعر از غلامرضا سازگار «میثم»



[ صفحه 213]